معاونت فرهنگی و اجتماعی
رسانه دانشجویی دات
EnAr ورود 0

شعر عاشورایی

شعر عاشورایی

شعر عاشورایی

روضه خوانِ ناب و خیلِ سینه‌زن حاضر کنید
یک حسینیه برایِ حالِ من حاضر کنید

زینتِ دوشِ نبی افتاده بینِ قتلگاه
نیزه را بد می‌زنند و لطمه‌زن حاضر کنید

پاره کردند عاقبت آن یادگارِ کهنه را
تا بسوزد عالمی، داغِ کهن حاضر کنید

با نوک شمشیرِ زهرآلوده کَندند از تنش
پیرهن رفته به غارت! پیرهن حاضر کنید

پشتِ هم، از جای جای پیکرش خون می‌چکد
مرهمی فوراً برای زخمِ تن حاضر کنید

مرهمِ زخمِ تنش اشکِ مدام است و سریع-
گریه‌کُن‌هایی برایِ این بدن حاضر کنید

تا بر این جسم ِ به خون آغشته برگردد نفس
از مدینه! مُشتی از خاکِ وطن حاضر کنید

زودتر تابوتِ اربابِ مرا کنجِ بقیع
نیمه شب، آهسته، با ذکرِ حسن حاضر کنید

جسم عریانِ حسینش را نبیند غرقِ خون
مادرش دارد می آید! یک کفن حاضر کنید!

✍️ مرضیه عاطفی

1   0
بازدید امروز: 4    بازدید کل: 2585
captcha